کد مطلب:36655 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:138

معانی رزق











درس سی ام 69/9/23

بسم الله الرحمن الرحیم

و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و صلی الله علی سیدنا محمد و آله اجمعین.

به این كلام امام علی (ع) رسیده بودیم كه آنچه را بر خویش نمی پسندیم بر دیگران هم روا نداریم و در این عرصه خود را میزان داوریها قرار دهیم. یعنی دیگران را چون خود بشماریم و منافع آنان را چون منافع خود، محفوظ و محترم بداریم و برخوردی با آنان نكنیم كه نمی پسندیم همان برخورد را با ما بكنند. این یعنی فرصت مساوی به افراد دادن و قوانین جامعه را چنان نوشتن كه هیچ امتیاز بیهوده ای به كسی بدهد.

انصاف و عدالت، مراعات این اصل را اقتضا می كند. پس اگر این اصل را تعمیم دهیم و لوازم و مقتضیات آن را استخراج كنیم، خواهیم دید كه سر از یك نظام عادلانه خداپسند در خواهیم آورد. دموكراسی نیز

[صفحه 186]

توجه و تاكید بر همین اصل را اقتضا می كند. مردم باید در درون خود نیز این اصل را بپذیرند و به لوازم آن پای بند باشند و بدانند كه عمل كردن برخلاف چنین اصلی خودخواهانه است و به ضرر فرد و اجتماع تمام خواهد شد. یعنی عمل كردن برخلاف این اصل، جمع نكردن منافع خود با منافع جمع است و این، آغاز فروپاشیدن نظام اجتماع است. اتفاقا امیرالمومنین (ع) در ادامه بیان آن اصل به موضوع خودخواهی می پردازند و می گویند:

و اعلم ان الاعجاب ضد الصواب و آفه الالباب:

بدان كه خودبینی آدمی را از راه راست برمی گرداند و آفت عقل است.

امام (ع) در ادامه ی این عبارات می فرمایند:

فاسع فی كدحك و لا تكن خازنا لغیرك.

در طلب معیشت خود بكوش و خزانه دار غیر مباش.

اینجا ارتباط این جمله با جمله های قبل چندان روشن نیست. احتمال دارد كه در اینجا نساخ جملاتی را سهوا از قلم انداخته باشند. به هر حال اصل مسئله (یعنی قناعت و بیش از رزق خود نخواستن و طمع نورزیدن) مسئله فوق العاده مهمی است و در نهج البلاغه چندین بار بدان اشارات اجمالی و تفضیلی رفته است.[1] در كلمات قصار است كه:

و قال لابنه الحسن (ع): یا بنی لا تخلفن ورائك شیئا من الدنیا،

[صفحه 187]

فانك تخلفه لاحد رجلین: اما رجل عمل فیه بطاعه الله فسعد بما شقیت به و اما رجل عمل فیه بمعصیه الله فشقی بما جمعت له فكنت عونا له علی معصیته. و لیس احد هذین حقیقا ان توثره علی نفسك:

(نهج البلاغه، كلمات قصار، 416)

ای فرزندم پس از خود چیزی به جا مگذار چون آن را برای یكی از این دو كس خواهی نهاد: یا كسی كه آن مال را در طاعت خدا به كار برد، پس او سعادتمند می شود به واسطه آنچه تو بدان شقاوت یافتی و یا كسی كه با آن میراث معصیت خدا می كند و به شقاوت می افتد پس تو نیز در آن معصیت یاور او می گردی. و سزاوار نیست كه تو هیچ یك بر خود مقدم بداری و اموال خود را در اختیار او بگذاری.[2].


صفحه 186، 187.








  1. برای مثال: ان اعظم الحسرات یوم القیامه حسره رجل كسب مالا فی غیر طاعه الله، فورثه رجل فانفقه فی طاعه الله سبحانه، فدخل به الجنته و دخل الاول به النار:

    بزرگترین دریغها در روز قیامت دریغ مردی است كه مالی را جز از راه طاعت خدا به دست آورد. پس مردی آن را به ارث برد و در طاعت خدای سبحان انفاق كند. او بدان انفاق به بهشت رود و فرد نخست بدان راه دوزخ سپرد. (نهج البلاغه، بماند كلمات قصار 429).

  2. روایت دیگری تقریبا مشابه هم در ادامه این كلمات قصار با اندك تفاوتی آمده است كه فقره ی ذیل را هم شامل است:

    لیس احد هذین اهلا ان توثره علی نفسك و لا ان تحمل له علی ظهرك، فارج لمن مضی رحمه الله و لمن بقی رزق الله: «پس هیچ یك از این دو سزاوار نیستند كه بر خود مقدمش داری و بر پشت خود برای او باری برداری. پس برای آن كه رفته است آمرزش خدا را امید دار و برای آنكه ماند، روزی پروردگار را.».